علی(ع) چه به مرگ طبیعی بمیرد یا در نبرد با کفار و مشرکین در میدان رزم به شهادت برسد، چه در محراب مسجد و چه در کوچه و بازار و حتی خانه خود, با حق است و حق با علی(ع) است. علی(ع) را چه نیاز به شهادت در محراب که ما برای جان گداز کردن حادثه و بی دینتر نشان دادن قاتل آن، بدون مستندات تاریخی اصرار داشته باشیم که بگوییم امیر المومنین(ع) در محراب نماز و در حال نماز به شهادت رسید و به هنگام ضربت خوردن گفت: «فزت و ربّ الکعبه».
این در حالی است که کتب معتبر تاریخی، که شیعه و سنی حوادث تاریخی را با استناد به آنها پذیرفتهاند، آوردهاند که مولای متقیان علی(ع) در هنگام ورود به مسجد ترور شد و به شهادت رسید. هیچ یک از این منابع به آنچه که در حال حاضر بین ما مشهور است، اشاره نکردهاند.
در نقل حوادث تاریخی باید به کتب مستند تاریخی مراجعه کرد و عین حقیقت را در اختیار مردم قرار داد، تا مبادا با کشف حقیقت به دیگر امور نیز شک کنند و امور گوهرین دین را زیر سوال برند.
مگر علی(ع) به عنوان یک انسان نمون? تربیت یافت? دست نبی، علم و معرفت، توحید و اخلاص، معنویت و عرفان، زهد و تقوا، مدیریت و سیاست و عدالت و … از هزاران فضیلت دیگر چیزی کم دارد که بخواهیم برای او فضیلت تراشی کنیم؟
در ذیل، برای روشن شدن بیشتر نحوه شهادت امیر مومنان علی(ع) اقوال مختلف در مورد آن را از کتب معتبر تاریخی به ترتیب تاریخ قدمت آن نقل میکنیم، باشد که راه حقیقت برای طالب حقیقت، هویدا و آشکار شود.
«احمد بن یعقوب» متوفای292 هجرى، در کتاب «تاریخ یعقوبى» آورده است: ابن ملجم بر در مسجد ایستاده بود که علی(ع) از تاریکی مسجد بیرون آمد و سر خود را داخل مسجد کرد. در این هنگام عبدالرحمن شمشیری بر سرش نواخت. (ص138)
«محمد بن جَریر طبرى» متوفای 322 هجری در کتاب «تاریخ الاُمَم و الملوک»، معروف به «تاریخ طبری» می نویسد: شب جمعهای که صبحگاه آن علی(ع) کشته شد به سال 40 هجری، ابن ملجم پیش قطام رفت و گفت: اینک شبی است که با دو یار خود وعده کردهایم هر کدام یکی از آن سه نفر (علی(ع) معاویه و عمرو عاص) را بکشیم، پس قطام حریری خواست و سر آنها را بست. آنان شمشیرهای خویش را گرفتند و مقابل دری که علی(ع) از آنجا بیرون میشد نشستند. چون علی(ع) بیامد شبیب با شمشیر ضربتی به قصد او زد که به بازوی درب یا به طاق خورد. آنگاه ابن ملجم با شمشیر به پیشانی وی زد. (ص2684 -2683 )
«مسعودى» متوفای 345 هجری در کتاب «مُروج الذَهب»، آورده است: قطام پارچه حریری خواست و به آنها بست. آنها شمشیرهای خود را گرفته و در مقابل دری که علی(ع) از آنجا وارد مسجد میشد نشستند. علی(ع) هر روز برای نماز به مسجد میآمد و مردم را بیدار میکرد. ابن ملجم بر اشعث بن قیس، که در مسجد بود، گذر کرد. اشعث به او گفت: زود کار خود را انجام ده که روشنایی صبح تو را رسوا میکند. حجر بن عدی این را شنید و به طرف خانه حضرت رفت تا او را با خبر کند، از قضا در راه حضرت را ندید. علی(ع) وارد مسجد شد و ابن ملجم و یارانش به او حمله کردند و گفتند: حکم دادن خاص خداست نه خاص تو. ابن ملجم ضربتی به پیشانی حضرت زد و شمشیر شبیب به بازوی در خورد و مشاجع بن وردان فرار کرد. علی(ع) گفت: نگذارید که این مرد فرار کند. (ص773 – 772)
ابو الفرج اصفهانی، متوفای 362 هجری در کتاب «مقاتل الطالبین» آورده است: شب جمعه 19 ماه رمضان سال 40 هجری. مطابق روایت ابو عبدالرحمن سلمی ابن ملجم و یارانش به نزد قطام آمدند. ابن ملجم به قطام گفت:امشب همان شبی است که من با دو نفر دوستم عهد بستم که هر کدام یکی از آن سه نفر را بکشیم. قطام چند قطعه حریر خواست و با آن پارچهها سینههای آنها را محکم بست. آنها شمشیرها خود را به گردن آویخته و به راه افتادند و درب مسجد، مقابل دربی که حضرت برای نماز از آن درب به مسجد می آمد نشستند. (ص51)
«ابو مخنف» از «عبد الله ازدی» روایت میکند که در شب ضربت خوردن علی(ع) من نیز در مسجد کوفه بودم و با مردم دیگر که معمولا از اول ماه در مسجد مشغول عبادت بودند، مشغول نماز بودم. در همین هنگام علی(ع) با صدای بلندی فرمود: «الصلوة الصلواة». هنوز صدایش به آخر نرسیده بود که برق شمشیری را دیدم و شنیدم که کسی فریاد می زد: لا حکم الا الله. حکم از آن خداست نه از آن تو و پیروان تو. و شنیدم که علی(ع) گفت: این مرد فرار نکند. اسماعیل بن راشد و ابو عبد الرحمن سلمی روایت می کنند که در آغاز شبیب بن بجرة ضربتی بر آن حضرت زد ولی شمشیر او به خطا رفت و به طاق گرفت و بعد از او، ابن ملجم ضربتی بر آن حضرت زد که بر فرق او وارد شد. (ص 52 – 53)
«شیخ مفید» عالم بزرگ شیعه، متوفای 413 هجری در کتاب «الارشاد» نوشته است: شب چهارشنبه 19 ماه رمضان سال 40 هجری بود که آنها نزد قطام آمدند. پس چند قطعه حریر طلبید و با آن سینههای آنها را محکم بست و آنها شمشیرها را به کمر بسته و به راه افتادند. آنها برابر دری که از آن درب علی(ع) برای نماز به مسجد میآمد نشستند. آنان قبل از این اشعث را از کار خود آگاه کرده بود و او نیز به آنها قول همکاری داده بود. اشعث به ابن ملجم گفت: زود کار خود را انجام ده که روشنایی صبح تو را رسوا می کند. حجر بن عدی این را شنید و به طرف خانه حضرت رفت تا او را با خبر کند از قضا در راه حضرت را ندید و ایشان از راه دیگر وارد مسجد شدند. ابن ملجم پیش دوید و آن حضرت را با شمشیر زد. (ص18 – 17)
از «عبد الله ازدی» روایت شده است که در شب ضربت خوردن علی(ع)، من نیز در مسجد کوفه بودم و با مردم دیگر که معمولا از اول ماه در مسجد مشغول عبادت بودند، مشغول نماز بودم. در همین هنگام علی(ع) با صدای بلندی فرمود: نماز نماز. هنوز صدای او به آخر نرسیده بود که برق شمشیری را دیدم و شنیدم که کسی فریاد می زد: «لله الحکم یا علی، لا لک و لا لاصحابک.» حکم از آن خداست نه از آن تو و پیروان تو. و شنیدم که علی(ع) گفت: این مرد فرار نکند. (ص 18-19)
ممکن است این پرسش مطرح شود که پس دلیل اینکه امروزه شهادت در محراب بین شیعه مشهور شده است چیست؟ پاسخ این پرسش یک دلیل دارد و چند علت.
علت تمایل شیعه به این موضوع هم این بوده است که شهادت در محراب سوزناکتر است و شاید علت دیگر این باشد که معروف است که برخی از خلفا در محراب کشته شده بودند، و شیعیان خواستهاند در تبلیغات از آنها چیزی کم نداشته باشند. غافل از اینکه اسلام و قرآن برای حقیقت آمده است و علی(ع) هم برای حقیقت به شهادت رسیده است. شیعه علی(ع) نیز باید به فرموده خود او جز حقیقت نگوید و جز راه حقیقت راهی را نپوید.